Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4223 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
critical build up resistance
U
مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
critical resistance
U
مقاومت بحرانی
critical resistance
U
مقدار مقاومت بحرانی
battery
U
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
batteries
U
قرارداشتن یک مهره خودی بین مهره مهاجم خودی و شاه حریف
manipulative deception
U
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
line crosser
U
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
critical path analysis
U
استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
series resistance
U
مقاومت ورودی مقاومت سری مقاومت ماقبل
critical coupling
U
کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
magneto ohmmeter
U
میگر برای سنجش مقاومت
backed bow
U
کمان نوار پیچی شده برای ازدیاد مقاومت
subliminally
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
limen
U
کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
subliminal
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
cone penetrometer
U
وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
varistor
U
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند
impedance
U
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
choke impedance
U
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
calendaring
U
قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
yoicks
U
علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
insulation resistance
U
مقاومت الکتریکی مقاومت ایزولاسیون
compressive strength
U
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
resilience
U
درجه مقاومت فرش در برابر سایش
[این عامل نشان دهنده مقاومت فرش بر اثر رفت و آمد و مستهلک شدن آن است.]
friendliest
U
خودی
friendlier
U
خودی
friendly
U
خودی
friendlies
U
خودی
in group
U
گروه خودی
relative
U
خودی نسبی
friendlies
U
نیروی خودی
homes
U
زمین خودی
blue forces
U
نیروهای خودی
friendly
U
نیروی خودی
we group
U
گروه خودی
friendly forces
U
نیروهای خودی
friendly state
U
کشور خودی
internal heating
U
گرمایش خودی
friendlier
U
نیروی خودی
homeling
U
بازیگر خودی
chicks
U
هواپیمای خودی
spontaneity
U
خود به خودی
own goal
U
گل به دروازه خودی
own goals
U
گل به دروازه خودی
familiar
U
مانوس خودی
insider
U
خودی خودمانی
self directed
U
پیش خودی
upcourt
U
سبد خودی
spontaneous
U
خود به خودی
home
U
زمین خودی
insiders
U
خودی خودمانی
friendliest
U
نیروی خودی
spontaneous remission
U
بهبود خود به خودی
To assert oneself . To display ones merit .
U
خودی را نشان دادن
spontaneous recovery
U
بهبود خود به خودی
interference
U
مزاحمت مهرههای خودی شطرنج
grid suppressor
U
مقاومت میرایی شبکه مقاومت شبکه سوپرسورشبکه
grid bias resistance
U
مقاومت پلاریزاسیون شبکه مقاومت بایاس شبکه
reluctivity
U
مقاومت مغناطیسی ویژه ضریب مقاومت مغناطیسی
shore duty
U
ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
ingross
U
جمع اوری کردن نیروی خودی
smoke screen
U
پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
positive control
U
کنترل عملی عبور و مرورهواپیماهای خودی در فضای هوایی
short round
U
گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
warned protected
U
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
mix up, caution
U
موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
vat dyeing
U
رنگرزی خمی
[روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
warned exposed
U
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
icing
U
ضربه خطای مدافع از نیمه زمین خودی به خط دروازه حریف
climacteric
U
بحرانی
critical
U
بحرانی
critical limit
U
حد بحرانی
acute
U
بحرانی
marginal
U
بحرانی
decretive
U
بحرانی
decretory
U
بحرانی
dispatch route
U
جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
critical amplification
U
تقویت بحرانی
critical flow
U
جریان بحرانی
critical area
U
ناحیه بحرانی
critical depth
U
عمق بحرانی
critical density
U
چگالی بحرانی
critical frequency
U
فرکانس بحرانی
critical current
U
شدت بحرانی
Critical Regonalism
U
منطقه ی بحرانی
exigent
U
فشاراور بحرانی
critical heat flux
U
شارحرارتی بحرانی
critical height
U
ارتفاع بحرانی
critical damping
U
میرائی بحرانی
critical damping
U
خفیدگی بحرانی
razor edge
U
موقعیت بحرانی
nicks
U
موقع بحرانی
nicking
U
موقع بحرانی
nicked
U
موقع بحرانی
critical point
U
نقطه بحرانی
cretical flow
U
جریان بحرانی
critical activity
U
فعالیت بحرانی
critical altitude
U
ارتفاع بحرانی
critical angle
U
زاویه بحرانی
critical period
U
دوره بحرانی
critical assembly
U
ترتیب بحرانی
nick
U
موقع بحرانی
juncture
U
موقع بحرانی
critical coupling
U
تزویج بحرانی
critical height
U
بلندی بحرانی
critical pollution
U
الودگی بحرانی
critical magnitude
U
اندازه بحرانی
critical temperature
U
دمای بحرانی
critical speed
U
سرعت بحرانی
critical mass
U
جرم بحرانی
critical path
U
مسیر بحرانی
critical region
U
منطقه بحرانی
critical region
U
ناحیه بحرانی
critical pressure
U
فشار بحرانی
acritical
U
غیر بحرانی
critical point
U
نقطه بحرانی
critical value
U
ارزش بحرانی
critical
U
حیاتی بحرانی
critical valve
U
مقدار بحرانی
critical velocity
U
سرعت بحرانی
critical isotherm
U
هم دمای بحرانی
squawking
U
در رهگیری هوایی یعنی روشن کردن دستگاه شناسایی دشمن و خودی و کار با ان
critical concentration
U
میزان تمرکز بحرانی
critical path method
U
روش مسیر بحرانی
critical angle of attack
U
زاویه حمله بحرانی
critically
U
بطور بحرانی یا وخیم
critical backing pressure
U
فشار حد خلاء بحرانی
critcal fore pressure
U
فشار حد خلاء بحرانی
flood stage
U
تراز بحرانی طغیان
critical grid voltage
U
ولتاژ بحرانی شبکه
critical path analysis
U
تحلیل مسیر بحرانی
thermal critical point
U
نقطه ی بحرانی حرارتی
cpm
U
روش مسیر بحرانی
critical infinte cylinder
U
قطر بحرانی استوانه
critical anode distance
U
فاصله بحرانی اندی
critical deformation
U
تغییر شکل بحرانی
critical degree of polymerization
U
درجه بحرانی بسپارش
critical molecular mass
U
جرم مولکولی بحرانی
critical grid current
U
شدت بحرانی شبکه
critical date
U
مدت زمان بحرانی
critical temperature
U
درجه حرارت بحرانی
critical wave legth
U
طول موج بحرانی
critical closing speed
U
سرعت بحرانی پایین
critical isotherm
U
منحنی هم دمای بحرانی
critical grid current
U
جریان بحرانی شبکه
squawk
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawks
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
squawked
U
در رهگیری هوائی یعنی دستگاه شناسائی خودی و دشمن را روی کنترل معمولی بگذارید
to recover from something
U
جبران کردن
[مثال از بحرانی]
critical grid bias
U
ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
epitasis
U
دوره بحرانی وشدت مرض
critical cooling rate
U
میزان سرد کنندگی بحرانی
to recover from something
U
ترمیم شدن
[مثال از بحرانی]
critical heat flux ratio
U
نسبت شار حرارتی بحرانی
supercritical fluid chromatography
U
کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
hovering acts
U
قوانینی که بر رفت و امد کشتیهای خودی و اجنبی در محدوده معینی ازابهای کشور حکمفرمایی میکند
to recover from something
U
به حالت اول درآمدن
[مثال از بحرانی]
s.f.c
U
chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
Every crisis should be viewed
[seen]
as an opportunity.
U
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
supercritical fluid chromatography/mass
U
spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
to turn the corner
<idiom>
U
بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی
[اصطلاح روزمره]
touchdown
U
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
touchdowns
U
حالت فرود امدن توپ درمنطقه خودی کسب 6 امتیازبا بردن توپ به ان سوی خط دروازه حریف
enemy alien
U
طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
s.f.c/m.s
U
mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
curie point
U
دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
strengths
U
مقاومت
high resistance
U
پر مقاومت
strength
U
مقاومت
line resistance
U
مقاومت خط
line of resistance
U
خط مقاومت
resistor
U
مقاومت
resists
U
مقاومت
passively
U
بی مقاومت
total resistance
U
مقاومت کل
resistors
U
مقاومت
renitency
U
مقاومت
resistance
U
مقاومت
weaknesses
U
کم مقاومت
weakest
U
کم مقاومت
weaker
U
کم مقاومت
weak
U
کم مقاومت
resist
U
مقاومت
resisted
U
مقاومت
resisting
U
مقاومت
durability
U
مقاومت
agitation
U
تحریک
suasion
U
تحریک
excitation
U
تحریک
provocations
U
تحریک
kiaugh
U
تحریک
inanition
U
تحریک
afterdischarge
U
رد تحریک
boil
U
تحریک
incitation
U
تحریک
boiled
U
تحریک
boils
U
تحریک
incitement
U
تحریک
Recent search history
Forum search
2
New Format
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
1
incentive
1
affixation
1
gorse melatonin
1
if you have any question please ask us , we are here to help
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com